چگونه خودم زندگی ام را طراحی کنم؟
زندگی می کنم یا فقط زنده هستم؟ آدم خوشبخت چه کسی است؟ آدم موفق چطور؟ من چگونه می توانم به آرزوهایم برسم؟ اینها تنها بخشی از سوالاتیست که عدهای از ما مکررا از خودمان میپرسیم.Personal Life Engineering یا همان مهندسی زندگی شخصی، به ما یاد میدهد که چطور میتوانیم همچون یک مهندس، زندگیمان را طرحریزی کنیم تا بتوانیم به آن چیزی که میخواهیم برسیم؟ و به ما تذکر میدهد که دستمان را به دست زندگی ندهیم بلکه ما دست زندگی را بگیریم.
اولین سوال در این رویکرد این است که "فلسفه زندگی من چیست؟" برای موفقیت لازم است فلسفه زندگی خودمان را بدانیم. این وبیاد پیرامون موضوع فلسفه زندگی بحث میکند و در ادامه به ما یاد میدهد که چطور میتوانیم یک دفترچه زندگی شخصی داشته باشیم که برگ برگ آن را خودمان طراحی کرده باشیم. انتخاب کنیم که در زندگی نقش آفرین باشیم یا تنها یک تماشاچی؟ مهندسی زندگی یادمان میاندازد که فقط درعالم خیال نقشهای محبوب را زندگی نکنیم و نقشها را خلق کنیم و آنها را زندگی کنیم.
در بخش بعدی، مهندسی زندگی به ما میآموزد که چگونه مسیر دستیابی به آرزوهایمان را طراحی کنیم و جهت درست برای رسیدن به مقصد را براساس ارزشهای زندگی پیدا کنیم. ارزشهایی که به ما یادآور میشوند که برای اینها داریم زندگی میکنیم. به ما نشان میدهد که چطور در راستای ارزشهایمان، چشمانداز زندگیمان را تصویر کنیم و برپایه آن اهداف کوتاه مدت را تعیین کنیم. اهدافی که باید روشن، مرتبط، قابل اندازهگیری و دستیابی باشند.
در ادامه، می بینیم که برای خلق "ما"های ارزشمند، باید منهای سالم پرورش دهیم. ارتباطات خودمان را مدیریت کنیم و در قالب طرح زندگیمان، روابط را ایجاد کنیم.
و در آخر، یاد میگیریم که چطور به وضعیت موجودمان نگاه کنیم و با استفاده از تکنیک SWOT فرصتها، تهدیدها، نقاط قوت و ضعف خودمان را تحلیل کنیم تا بتوانیم از اتفاقات زندگی خودمان، بهترین نتیجه را بگیریم.